ICT

فناوری اطلاعات و ارتباطات

ICT

فناوری اطلاعات و ارتباطات

"زندگی یک بوم نقاشی سفید است"

باگوان*،آیا زندگی در نهایت تنها رنج و مصیبت  نیست؟

«باگوان به معنای،آقا،سرور و همچنین خدایگان است.لقبی است که در هند به عرفا و پیروان طریقت الهی می دهند و آنها را با این عنوان خطاب می کنند.اوشو در سال 1989 این پیشوند را از نام خویش حذف کرد.»

این به تو بستگی دارد.زندگی فی نفسه ماندد یک بوم سفید نقاشی است،هرچه بر روی آن بکشی همان می شود.می توانی رنج و محنت بر روی آن نقاشی کنی،از طرف دیگر می تونی نقش شادی و خوشبختی بر روی آن بیفکنی.

شکوه و عظمت وجود انسانی تو در این آزادی خلاصه می شود.

تو می توانی طوری از این آزادی استفاده کنی که زندگی ات به جهنم تبدیل شود،یا طوری که زندگی ات آکنده از زیبایی،نیکی شادی و صفات بهشتی گردد.این به تو بستگی دارد.انسان دارای این آزادی است.

دلیل اینکه در دنیا این همه رنج و عذاب وجود دارد این است که آدمها نادان هستند و نمی دانند بر روی این بوم چه نقاشی کنند.

انتخاب به عهده توست،شکوه و جلال وجود تو در این اصل نهفته است.این یکی از بزرگترینهدایایی است که خداوند  در وجود انسان بهودیعه نهاده است.هیچ جانوریاز این موهبت بهره ای نبرده است.جانوران همگی دارای برنامه ای از پیش تعیین شده هستند،غیر ازانسان.یک سگ به غید سرنوشت محکوم و مجبور است که برای همیشه سگ باشد و هیچ راه و امکان دیگری غیر از این برایش وجود ندارد،او در انتخاب آزاد نیست.سگ موجودی ازپیش برنامه ریزی شده است و تنها کاری که انجام می دهداین استکهمطابق برتامه،همچون یک سگ رفتار کند؛حق انتخاب و گزینه دومی برای او وجود ندارد.او دارای موجودیتی کاملا ثابت و بدون تغییر است.

این امر در مورد همه موجودات زنده از گل رز و نیلوفر آبی گرفته تا پرنده بالدار و جانور چهارپا،صادق است.تنها انسان است که از این قاعده مستثنی می باشد.

انسان کاملا آزاد است.آزادی،گوهر وجود انسان و بزرگترین هدیه الهی بهاوست.انسان بدون برنامه ریزی قبلی قدم به این دنیا می گذارد  و مجبور به پیروی از طرحی از پیش تعیین شده نیست.انسان خود،خالق خویش است.انسان هرچه از آب دراید،به خودش بستگی دارد.او می تواند موجودی الهی همچون بودا باشد،یا یک دیکتاتور و آدمکش مانند هیتلر.

تو می توای تجلی شکوفایی شعور،خودآگاهی و وجدان انسانی  باشی،یا همچون یک آدم ماشینی،بدون اراده و اختیار.

ولی به خاطر داشته باش که خود مسئول انتخاب هایی که می کنی هستی،فقط تو،و غیراز توهیچکس.

آدم خوش بین شخصی است که از خواب برمی خیزد به سوی پنجره می رود و می گوید:"صبح بخیر،ای پروردگار!"

در مقابل،بدبین کسی که پای پنجره می رود و می گوید:"خدای من،بازهم صبح شد!"

حق انتخاب باتوست.صبح برای همه یکی است؛شاید حتی فرد خوش بین و بدبین در یک اتاق نشسته باشند و از یک پنجره به بیرون نگاه کنند.÷س می بینیم که این بستگی به خود آدم دارد.

حکایتی قدیمی درباره صوفی ها می گویدک

دو مرید مرشدی بزرگ در باغ خانه استاد خویش قدم می زدند.آنها اجاره داشتند که هر روز صبح و بعدازظهر قدم بزنند.این قدم زدن برای آنها نوعی مراقبه به شمار می آمد.آدمکه نمی تواند تمام بیست و چهار ساعت را چهار زانو بنشیند.پاها به قدری تحرک احتیاج دارند.به همین دلیل است که هر دو مکتب ذِن و صوفیگری،چند ساعت را به حالت نشسته به مراقبه می پردازند و بعدقدم زنان به این کار مشغول می شوند.ولی مراقبه همچنان ادامه دارد؛چه نشسته چه در حال راهرفتن.

در هر حال،؟آن دو مرید اهل دود و چپق بودند.بنابراین تصمیم گرفتند از مرشد خود برای چپق کشیدن کسب اجازه کنند.گفتند:

"فردا به سراغش می رویم.نهایتش این است که بگوید نه،ولی ما در هر حال از او سوال خواهیم کرد.فکر نکنم چپق کشیدن در باغ توهین به مقدسات باشد.ما که نمی خو.اهیم در خانه اش این را بکنیم."

روز بعد دو مرید یکدیگر را در باغ ملاقات کردند.یکی از آنها عصبانی بود.عصبانی،به خاطر اینکه دیگری داشت چپق دود می کرد.گفت:

_"یعنی چه؟من از مرشد سوال کردم،ولی او با سردی و بی اعتنایی  تقاضایم را رد کرد و گفت نه.و حالا تو اینجا ایستاده ای و داری چپق می کشی؟مگر از دستورات مرشد پیروی نمی کنی؟"

دیگری گفت:

_"ولی او به من اجازه داد."

این واقعا غیر عادلانه بود.اولی گفت:

_"من فورا نزد او می روم و می پرسم که چرا بهمن گفت نه و به تو گفت بله."

دیگری گفت:

_"یک دقیقه صبر کن.لطفا به من بگو که از او چه پرسیدی؟"

اولی گفت:

_"چه پرسیدم؟من خیلی ساده پرسیدم آیا می توانم هنگام مراقبه چپق بکشم؟او هم قاطعانه گفت نه!و خیلی هم عصبانی شد."

دیگری شروع به خندیدن کرد وگفت:

_"حالا فهمیدم موضوع از چه قرار است.من از مرشد پرسیدم آیا می توانم هنگام چپق کشیدن مراقبه کنم، و او گفت بله."

پس می بینیمهر اتفاقی که در زندگی ما رخ می دهدبه طرز فکر و نگرش و اتنخاب های ما بستگی دارد.تفاوتی بسیار کوچک،باعث تغییر کلی  در زندگی می شود.

تفاوت بین دو سوال مطرح شده از مرشد بسیار بزرگ بود."آیا می توانم هنگام چپق کشیدن  مراقبه کنم؟"هیچ ایرادی ندارد،چرا که از این کار هم به عنوان فرصتی برای مراقبه استفاده می شود.

زندگی فی نفسه نه رنج و مصیبت است،نه شادی و بهجت.زندگی یک بوم نقاشی سفید است،و انسان باید هنرمندانه با آن برخورد کند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد